معنی از اساطیر روم باستان
حل جدول
یانوس
شاعر روم باستان
هسیود
هوراس
امپراطور روم باستان
اکتاویانوس
باسیلیوس، سزار، ماکسیموس، هادریان
سراینده روم باستان
هوراس
سردار روم باستان
کاسیوس
خطیب روم باستان
سنکا
شهبانوی روم باستان
یونو
پزشک روم باستان
جالینوس
از اساطیر یونان باستان
نستور
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
اساطیر. [اَ] (ع اِ) ج ِ اِسطار و اسطاره و اسطیر و اسطیره و اسطور و اسطوره. سیوطی در المزهر گوید: اساطیر، جمعی باشد بی واحد. ابوعبیده گوید واحد آن اسطاره است و بعضی دیگر بر آنند که جمع سطر اسطار باشد و جمع اسطار اساطیر. سخنهای پریشان. بیهوده ها. افسانه ها. (از منتهی الارب). || افسانه های باطل. (غیاث اللغات). اباطیل و اکاذیب. احادیث بی سامان. قصه های دروغ:
که اساطیراست و افسانه نژند
نیست تعمیقی و تحقیقی بلند.
مولوی.
|| جج ِ سطر.
فرهنگ معین
(اَ) [ع.] (اِ.) جِ اسطوره، افسانه ها، افسانه های باستان درباره خدایان و پهلوانان.
معادل ابجد
1049